مدرسه ی راهنمایی دخترانه ی 15خرداد فولادشهر
سرشار از گناهم ؛ چشم به کرم و لطف تو دارم. دست های نیازم به سمت تو دراز است. می خواهم از حرارت عشق تو ذوب شوم. پروردگارا! شریان هایم هر لحظه در تپش رسیدن به تواند. یاریم کن تا نبض زندگیم در سایه رحمت تو بزند و ساز روزهایم به آهنگ پرستشت کوک شود. الهی! می خواهم تو را بشناسم ؛ مرا بر خویش بشناسان. تویی که ستایش از آن اوست ؛ سپاس مرا بر دریای بیکران لطفت بپذیر . این جسم افسرده در آمیختگی اوهام را با معرفت ذات مقدست نجات بخش. غبار آلوده به ذرات زمینی ام که ذره صفت ، به سمت و سوی تو آمده ام ؛ لحظه هایم را مناجاتی گردان. این قدم های نرسیده و این سرگرداغنی گام ها ، چراغ هدایت تو را می طلبد. در این غربت سرای خاکی ، اسارت ، درد بزرگی است در قفس تن. رهایی ، تنها اندیشه یک پرنده پای در قفس است. چگونه به آسمان وصل تو نیندیشم که روح آبی فطرتم ، شفافیت و پاکی آن را می خواهد! سرگذشت غفلتم را خوب می دانم ، اما تو توبه پذیر یگانه ای هستی که مرا در وسوسه های مداومم امیدوار می سازی . دهلیزهای قلبم ذره ذره تو را می خواند. ای بردبار ! اندکی از بی نهایت صبرت را در جام بی طاقت من بریز. ای نزدیک ترین ها بر احساسات و عواطفم! سر بر آستان تو می سایم که در آستانه این روزهای نا آرام ، تویی آرامشم . مرا به طواف ذکر خویش مشغول بدار و سماع روزهایم را به جان معرفت خودت برسان ؛ که تویی عارف بر هر قلبی
Design By : Pichak |